نمایش محتوای سبز

1402/10/17 - 10:00
قرار شماره۱۳: بررسی تجربه ای موفق در ارتباط با "۴۰۰۰دختر آسیب دیده از اغتشاشات اخیر"
"قراری_نو": سلسله قرارهای اندیشه ورزانه "الگوی اعتلاء ایمانی-انقلابی شهر" با اصحاب خِرد

میهمانان:

آقای مجتبی مختاری(مسئول مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی)

آقایان شیخ محمدعلی تولائی

دکتر مصطفی باقرزاده(طراحان و مربیان دوره)

خلاصه نشست:

​​​​​​​

نظری: جناب آقای مختاری، مدیرمسئول مؤسسۀ جوانان آستان قدس رضوی، دربارۀ تجربۀ موفقِ تعامل با حدود چهارهزار نوجوان دخترِ آسیب‌دیده از فضای اغتشاشات خواهند گفت. تجربه‌ای بسیار گران‌سنگ و ذی‌قیمت که انتشار و انتقال نکات کلیدی‌اش موجب تکثیر این تجربۀ موفق در اقلیم‌های متفاوت‌تر و شهرستان‌های دیگر خواهد شد.
آقای مختاری: از نظر حضرت آقا، فعالیت برای جذب جوانان باید دو محور داشته باشد: 1. دل‌ربایی و جذب؛ زیرا دشمن این کار را انجام می‌دهد و باید مقابله کنیم. 2. پاسخ به شبهات و برطرف‌کردن نیازهای فکری آن‌ها.
ما این مأموریت را در دستور کار مجموعۀ مؤسسه جوانان گذاشتیم. در حوزۀ پاسخ به شبهات و چالش‌های فکری و اعتقادی خلئی جدی در زمینۀ متن داشتیم. ما مبانی مستحکمی داریم؛ ولی این مبانی باید با نیاز امروز منطبق شود و شبهات امروز را پاسخ دهد. در نهایت، مجموعه‌ای از معارف را برای نوجوان و جوان امروزی نوشتیم. زحمت این کار بر دوش حاج‌آقای وکیلی، از اساتید حوزۀ خراسان، بود.
قدم بعدی تربیت مربی بود. در جریان ارتباط و انتقال این مفاهیم به تسهیلگر نیاز داشتیم؛ یعنی فردی که بتواند مباحث را کمی رقیق‌تر کند و فضای انس و رفاقت و ارتباط را فراهم آورد. براین‌اساس، دورۀ تربیت مربی را هم برگزار کردیم.
نگاه ما این بود که اگر نوجوان ساخته شود، در دوران دانشگاه و هنگام کنشگری اجتماعی می‌تواند تبدیل به سفیر خوبی برای انقلاب اسلامی تبدیل شود. دورۀ دانشگاه زمان کاشت نیست. جامعۀ هدف ما چهارده تا هجده‌ساله‌ها بودند. دوره‌ای به نام «هفت روز در بهشت» را طراحی کردیم. چهار جلد از کتاب‌ها در این دوره و طی فرایندی هفت‌روزه، صبح تا ظهر، تدریس می‌شد. از ظهر تا ابتدای روز بعد، مربی همراه فرد بود و سلسله‌اقداماتی را انجام می‌داد.
حضرت آقا در مشهد و طی دیداری در سال 98، از طریق آقای مروی فرمودند آقای وکیلی و آقایان مؤسسۀ جوانان بیایند نماز. بعد از نماز فرمودند ما با آقایان کار داریم؛ گوشه‌ای بنشینیم و گفت‌وگو کنیم. البته این مسبوق‌به‌سابقه بود. حاج‌آقای رئیسی چند بار گفته بودند که آقا خواسته‌اند از کار حمایت کنیم تا توسعه پیدا کند.
 دو بال معرفت و معنویت بارها و بارها در کلام امامین انقلاب تأکید و اشاره شده است. این معرفت و معنویت دو بال حرکت نوجوان و جوان امروزی است. این دو را در کتاب‌ها و دوره‌هایمان دنبال می‌کنیم تا به سرانجام برسانیم.
حضرت آقا بشارت بزرگی فرمودند که این بشارت همیشه روشنایی دیدۀ ماست. فرمودند: به آرزوی خودتان خواهید رسید؛ یعنی تشکیل دولت واقعی اسلام و تشکیل حکومت جهانی اسلام. برداشتمان این بود که پایۀ شکل‌گیری تمدن بزرگ اسلامی، نیروی انسانی و افراد هستند که می‌خواهند آن تمدن بزرگ را شکل بدهند.
پس از برگزاری آن اردوها، اثرات و بازخوردهایش را دیدیم. از خانواده‌ها پرسیدیم. بچه‌های بسیاری اهل سلوک و نمازشب شدند. در روستای خودشان تأثیرگذار شدند. گاهی ما رتبه‌های چهار و شش کنکور را بینشان داشتیم.
نظری: دربارۀ دوره‌های «بی‌نهایت‌شو» نیز توضیح دهید. ائمۀ جمعۀ بزرگوار در جریان آن نیز قرار بگیرند و به آن‌ها منتقل شود.
آقای مختاری: برای استمرار ارتباط با شرکت‌کنندگان در اردوهای هفت روز در بهشت، باشگاهی طراحی کرده بودیم. این باشگاه تقریباً دو‌سال‌و‌نیم مطالعات پیشینی داشت. نزدیک سه سال هم مشغول اجرای آن بودیم. این باشگاه تابع یک هوش مصنوعی بود. بچه‌ها دسته‌بندی می‌شدند و رقابت می‌کردند. دورۀ اختصاصی نوجوانان با عنوان دورۀ رقابتی پویشِ دهه‌هشتادی‌ها، «بی‌نهایت‌شو» نام گرفت. شبکۀ سه همراهی کرد و پویش «بی‌نهایت‌شو» به دوره‌ای آموزشی تبدیل شد. طی دو‌سال‌و‌نیم برگزاری این دوره و دو سال برگزاری پویش بی‌نهایت‌شو، توانستیم تقریباً دویست‌هزار مخاطب جذب کنیم. محتوای دوره کاملاً معرفتی است.
مخاطبمان کسانی‌اند که بسیاری می‌گویند آن‌ها دیگر سر سفرۀ دین نمی‌نشینند و حاضر نیستند بحث‌های معرفتی و توحیدی را اصلاً بشنوند. از این دویست‌هزار نفر، تقریباً بیش از چهل‌هزار نفر تمام دوره را طی کردند و فارغ‌التحصیل شدند. به آن‌ها گفتیم اگر این دوره تغییری در زندگی شما ایجاد کرد، فیلم بگیرید و بازخورد بدهید. در دوران مشتری‌مداری، می‌گوییم هرجا مشتری خوداظهاری کند، مزیت ماست. اکنون شصت‌هزار فیلم با این مضمون داریم. بچه‌هایی که می‌خواستند به خارج بروند، داخل کشور ماندند. افرادی که رتبه‌های خوب کنکور را داشتند، طلبه‌‌های نخبه‌ای شدند.
دبیر جلسه: فراوانی این طرح در کشور چگونه بود؟ بیشتر چه مناطقی جذب شدند؟
آقای مختاری: تقریباً تمام کشور. تهران رتبۀ یک را دارد و بعد خراسان و اصفهان است. هرچند در برخی از استان‌ها عددمان کمتر است؛ مثل گیلان. ما اهل‌سنت هم در این دوره داشتیم. افرادی بودند که فارغ‌التحصیل و برندۀ جایزه شدند. پیام دادند که در این دوره شرکت کردم، ولی شما هدیۀ من را نفرستادید. نمی‌توانم به اردوی مشهد بیایم، ولی دلم با شماست. مخاطب فارسی‌بلد از کشورهای منطقه هم داشتیم؛ مثلاً از لبنان.
در دورۀ تابستان امسال که پنجاه‌هزار نفر شرکت کردند، در حالی است که در سامانه می‌توانیم تا 150‌هزار نفر را هم‌زمان پوشش بدهیم. چهارصد دخترخانم دهه‌هشتادی که فارغ‌التحصیل سال 99 و 1400 بودند، اکنون مربی دورۀ ما شده‌اند. مربیان حدود چهارصدهزار صوت تصحیح مراحل را به اسم اشخاص برای آن‌ها فرستاده‌اند. بیش از چهارصدهزار پرسش را به بچه‌ها پاسخ داده‌اند.
این دوره مجازی است و می‌توان آن را در تمام کشور برگزار کرد. مربی پشتیبان دارد و تمام زیرساخت‌های فنی‌اش آماده شده است. می‌توانیم به هر استان پیوند اختصاصی بدهیم. منتخبان هر دوره در پایان آن به اردوی مشهد می‌آیند. در این اردو کار تثبیتی انجام می‌دهیم.
بچه‌ها اشکال می‌کنند که چرا مباحث درسی پاسخ‌گوی نیاز امروز نیست؟ می‌گویند ما نُه سال کتاب دین و زندگی خواندیم، اما در فرایند سه‌ماهه اصلاح شدیم و در آن نُه سال دور شدیم!
در ایام اغتشاشات سال گذشته، متأسفانه افراد اصلی در کف خیابان‌ها نوجوانان بودند. یکی از دلایلی که این اغتشاشات دیر جمع شد، این بود که مأمورهای پلیس به نوجوانان می‌رسیدند و آن‌ها بسیار چابک بودند. این بچه‌ها در فضای بازی‌های رایانه‌ای تمرین کرده بودند و با همدیگر همان جا قرار می‌گذاشتند. نوجوانان در اعتراضات خیابانی و درگیری‌ها مثل بازی رفتار می‌کردند. نگاهمان این بود که این‌ها بچه‌های خوبی‌اند که اغفال شده‌اند. تعبیری دارم مواجهه‌ با این بچه‌ها که اساساً ما به این‌ها چیزی نگفتیم که اکنون توقع داشته باشیم بچه‌های خوبی باشند. با این‌ها دربارۀ معارف دین صحبتی نداشتیم. اصلاً پیدایشان نکردیم.
این‌ها چند مؤلفه دارند: نکتۀ اول این است که این بچه‌ها هویت ندارند و متأسفانه خلأ جدی نسل فعلی، هویت‌بخشی است. کسی هویت را منتقل نکرده است؛ دوم، کمال‌طلب‌اند. البته فطرت انسان‌ها حرکت به‌سمت کمال و لذت است. این هم در وجود بچه‌ها بسیار ظهور و بروز دارد. سوم، جسوربودن است.
این سه مؤلفه برای اعتراض خیابانی و برای براندازی بسیار مؤثر است. از سوی دیگر، اگر این‌ها توجیه شوند، برای اصلاح جامعه بسیار عناصر ارزشمندی‌اند. در ایام اغتشاشات کار با این مخاطب سخت‌تر بود؛ زیرا وسط درگیری‌ها و نزاع‌های فضای اغتشاشات بودند. تعدادی از مدارس دخترانۀ مشهد فضای بحرانی‌تری داشتند. پایۀ اعتراضات اخیر دخترها بودند و این انقلاب اساساً انقلابی زنانه بود. تقریباً بیست تا از این مدارس را انتخاب کردیم که بحرانی‌تر بودند. بین آن بیست مدرسه، مدارس شاهد، هنرستان، کار‌و‌دانش، تیزهوشان و دولتی بود. 70 درصد از منطقۀ مرفه شهر بودند و 30 درصد هم از حاشیۀ شهر و منطقۀ متوسط.
در جریان اعتراضات اخیر متوجه شدیم که دلیل اغتشاشات اخیر نه جنسی است و نه اقتصادی. بسیاری تحلیل کردند که اغتشاشات پایۀ جنسی دارد؛ یعنی بچه‌ها به‌دلیل نوع دسترسی‌هایشان و سبک زندگیِ متفاوتشان وارد این موضوع شده‌اند. برخی نگاهشان این است که پایۀ اغتشاشات موضوع اقتصادی است. نوجوان اساساً دغدغۀ فضای اقتصادی ندارد. نکتۀ دیگر این است که 70 درصد مدارس اصلیِ حاضر در اغتشاشات از منطقۀ مرفه‌نشین بودند. پایۀ اغتشاشات اخیر اعتقادی و معرفتی بود
پیشنهاد ما این بود که دست‌کم اردویی 24 ساعته برگزار کنیم. کادر مدرسه هم به‌هیچ‌عنوان در اردو نباشد و مداخله نکند. به بچه‌ها هم بگوییم آستان حضرت رضا؟ع؟ شما را به اردویی تفریحی دعوت کرده است. از بین مربیان آموزش‌دیدۀ خودمان، برای هر بیست نفر یک مربی اختصاص دادیم. بنا بود مربی یک روز کامل با بچه‌ها همراه باشد.
 گاهی به ما اعتراض می‌کردند که چرا پوشش ما در اردوگاه آزاد است و شما هیچ‌چیزی به ما نمی‌گویید؟ گفتیم اردوگاه مَحرم است. می‌گفتند مگر کلاس محرم نیست؟
نکتۀ بعدی این است که این بچه‌ها به ما اعتماد نداشتند. با خودشان آب و غذا آورده بودند. می‌گفتند شما آب و غذایتان مسموم است! وصیت‌نامه نوشته بودند!
بچه‌ها وقتی دربارۀ مهسا صحبت می‌کردند، اشک می‌ریختند. باورشان این بود که نظام قاتل است. باورشان این بود که ما آدم کشته‌ایم!
از مؤلفه‌های دیگر این نسل، طرف‌داری‌هایی است که در دنیا از آن‌ها شده است. این موضوع به آن‌ها هویت داده است. وقتی آنجلینا جولی و سلبریتی‌های غربی با دنبال‌کننده‌های میلیونی و چندصد میلیونی از آن‌ها حمایت می‌کنند و کنسرت شصت‌هزار نفری در لندن برگزار می‌شود و برای ایران را به زبان فارسی می‌خواند، این نوجوانان هویت می‌گیرند.
نکتۀ بعدی دربارۀ رفتارهای جنسی است. هم دسترسی‌های جنسی این نسل بسیار زیاد شده و هم در بروز رفتارهای جنسی بی‌پروا شده است. اینکه دانشجوی دانشگاه شریف که نماد است، فحش‌های رکیک جنسی می‌دهد، به‌دلیل نوع تربیتش است.
دبیر جلسه: کمی دربارۀ‌ فضای اردوگاه بگویید. پذیرش چگونه بود؟
آقای مختاری: حضور دانش‌آموزان اختیاری بود. فضای بسیار زیبایی را برای ورودشان فراهم کرده بودیم. مربی ما محجبه است؛ ولی در بدو پذیرش اصلاً محجبه نبود. لباس شاد پوشیده بود و با بچه‌ها خوش‌وبش می‌کرد. مربی نقش پررنگی داشت. هر بیست نفر، یک مربی داشتند. سعی کردیم کلاس به کلاس مربی بگذاریم که جمع رفاقتی آن‌ها به‌هم نریزد.
بعد به آن‌ها سناریوی بازی‌ها را می‌دادیم. می‌گفتیم بناست در چند بازی‌ شرکت کنید: تیراندازی، اسب‌سواری، دوچرخه‌سواری و صخره‌نوردی و …. هر گروهی وارد یک بازی می‌شد و رقابت می‌کرد. بنای ما بر این بود که بین گروه‌ها رقابت بیندازیم تا فضای رقابتی شکل بگیرد.
نکتۀ بعدی تخلیۀ ذهنی بود. در این حوزه چند کار کرده بودیم. برگه‌ای در اختیار آن‌ها گذاشتیم و گفتیم گروه شما می‌تواند یک نقاشی طراحی کند و آن را گروهی بکشید. نیم‌ساعت هم فرصت دارید. برای این کار امتیاز گذاشتیم. جنس نقاشی‌هایی که کشیدند، بیشترش ناظر به فضای انقلاب و اعتراض است؛ نمادهایی مثل دست، برج آزادی، برهنگی و زنانه‌بودن. مثلاً یک نقاشی که برج آزادی است، زنی است که نماد برج آزادی و مجسمۀ آزادی آمریکا می‌شود؛ توأم با همدیگر. نقاشی دیگری که دربارۀ اِل‌جی‌بی‌تی و پرچم رنگین‌کمانی بود. چنین نقاشی‌هایی فراوانیِ دوم اردوگاه بود. نقاشی دیگری تصویر پرچم شیر و خورشید است. این نقاشی سیاسی‌ترین نقاشی تمام بیست‌ نقاشی اردوی ما و چهار هزار دختری است که آمدند. این را دانش‌آموزان مدرسۀ شاهد کشیده‌اند.
فضای دیگری نیز فراهم کردیم که بچه‌ها در برنامه‌ای به نام «عمارت»، بدون حضور مربی، یک سری پرسش‌ها را مطرح کردند. اغلب آن‌ها دربارۀ مشکلات، دغدغه‌ها، علایق، نفرت‌ها و عصبانیت‌هایشان بود. این تقریباً جذاب‌ترین بخش اردوگاه ما شد. می‌گفتند برای اولین بار است که مجموعه‌ای ما را دعوت کرده تا دراین‌باره حرف بزنیم.
برنامۀ دیگرمان تریبون آزاد در دو مدل بود: یکی مدل متنی که هرکس جمله‌ای را دوست داشت همۀ دنیا متوجه باشند، بگوید. جملات بسیار خوبی نوشتند. عمق وجودی و ذهنشان را خالی کردند. دیگری دربارۀ تخلیۀ ذهنی و هدف اصلی ما بود. می‌خواستیم بچه‌ها حرف بزنند. مشکلشان این است که حرف نزده‌اند و کسی پاسخ آن‌ها را نداده است.
ما دنبال تردید بودیم؛ بچه‌ها می‌گفتند ما می‌خواهیم انقلاب کنیم. می‌گفتیم خب از انقلابتان دفاع و من را قانع کنید. بچه‌ها را وارد گفت‌وگویی می‌کردیم که جمعشان به این نتیجه برسد که انقلابشان مبنایی ندارد. می‌گفتیم ما می‌خواهیم با شما همراه شویم؛ از انقلابتان دفاع کنید. سپس به‌جای اینکه اوبپرسد، ما سؤال می‌کردیم. می‌گفتیم اعتراضتان به چیست؟ انقلابتان چیست؟ پس از گفت‌وگو می‌فهمیدند بَعدی در ذهنشان نیست.
طی فرایند تردیدانداختن در دل این بچه‌ها نباید با آن‌ها لجبازی کرد. باید با آن‌ها همراه شد و بعد به‌سمت مطلوب کشاند. سعی کردیم عده‌ای از این بچه‌ها را که دچار نفرت بودند، دچار تردید کنیم. این کار را با محبت و اعتمادسازی پیش بردیم. بعضی از این بچه‌ها اکنون نیروی انسانی و همکار ما شدند.
بچه‌ها پس از پرسش‌های سطحی‌شان وارد بحث‌های اصلی می‌شوند؛ مثل عدل الهی و توحید. شبهۀ اصلی در دهۀ هفتاد، نظام سیاسی و ولایت‌فقیه و نظامات اخلاقی بود. پس از آن نیز نظامات اخلاقی و نبوت مطرح بوده است. امروزه شبهۀ اصلی دربارۀ توحید و معاد است. از بچه‌ها دربارۀ خدا پرسیدیم. 30 درصدشان گفتند: می‌دانیم خدا هست؛ ولی نه خدایی که این‌ها می‌گویند. این خدا، خدای متفاوتی است. 20 درصد گفته بودند بهترین رفیق من خداست. این خدا در قلب من است. 15 درصد گفته بودند دلم می‌خواهد او را بشناسم؛ ولی او را نمی‌شناسم. 20 درصد گفته بودند اصلاً نمی‌دانیم هست یا نیست. 15 درصد هم گفته بودند هیچ اعتقادی به او نداریم. تقریباً 50‌درصد گفته بودند این خدا را اصلاً نمی‌شناسیم یا هیچ اعتقادی به او نداریم.
این ارقام به دو دلیل قابل‌اعتنا نیست: یکی به‌دلیل سنشان که در دوران شکل‌گیری‌اند؛ دوم اینکه اساساً با آن‌ها اصلاً بحث دینی نکرده‌ایم که بخواهیم خروجی‌اش را ارزیابی کنیم. عدد ثابت، 30 درصد است که می‌گویند ما می‌دانیم خدایی هست؛ ولی نه این خدایی که این‌ها می‌گویند. دلیل این نظراتشان این است که پیش از مستحکم‌کردن مبانی‌شان، آن‌ها را سر سفرۀ احکام نشانده‌ایم. ازآنجاکه نمی‌دانند عقبۀ احکام چیست، نمی‌توانند از آن تبعیت کنند.
این نوجوانان ظهور و بروز بی‌پروایی در زمینۀ مسائل جنسی داشتند. این موضوع در پوشش و رفتارشان مشخص بود. 40 درصد این بچه‌ها رقص‌های تند جنسی داشتند. 70 درصد الفاظ رکیک جنسی به‌کار می‌بردند؛ حتی به مربی هم فحش رکیک جنسی می‌دادند. 65 درصدشان در رابطۀ بالفعل جنسی بودند! از این 70 درصد، 20 درصد با جنس موافق بودند، یعنی هم‌جنس‌گرایی داشتند. 15 درصد هم‌زمان با جنس مخالف و جنس موافق بودند. 30 درصد هم فقط با جنس مخالف رابطه داشتند. هم‌جنس‌گرایی و ارتباط با جنس موافق در جنس دخترها به‌شدت در حال افزایش است. این موضوع چند عامل دارد:
نخست، به‌دلیل فیلم‌هایی که می‌بینند و داستان‌هایی که می‌خوانند و خیانت‌هایی که می‌بینند. دوم، امنیت رابطه با جنس موافق است؛ هم امنیت از حیث فضای آموزشی و بکارت و هم از نظر خانوادگی و اجتماعی. بچه‌ها قرارها را در خانه‌های همدیگر و به اسم‌های مختلف می‌گذارند.
سوم، موضوع دردسترس‌بودنِ آلات و ادوات جنسی مردانه است. دخترها با یک تماس تلفنی یا یک سفارش برخط به‌شکل کاملاً محرمانه و در هر نقطه‌ای که بخواهند به آن دست می‌یابند.
دبیر جلسه: فرمودید گسترش این موضوع در بین مذهبی‌ها هم در حال رشد است. این مستند است؟
آقای مختاری: در اردوهایِ مدارس دخترانۀ مذهبی و اعزام مربی به این مدارس، آشکارا می‌توانیم ببینیم. در گفت‌وگوهای شبانه‌مان تقریباً 160 پرسش مطرح کردند. پرتکرارترین پرسش با 15 درصد فراوانی، دربارۀ هم‌جنس‌گرایی و آزادی جنسی بود. 55 درصد از بچه‌ها از هم‌جنس‌گرایی طرف‌داری کردند. 15 درصد دربارۀ فضای جنسی خودشان پرسیدند. حدود 30 درصد هم پرسش‌های سیاسی‌اجتماعی و بیشتر دربارۀ گشت ارشاد بود. 55 درصد از پرسش‌ها اعتقادی بود.
در حوزۀ موسیقی پرسیدیم که موسیقی محبوبتان چیست؟ بااختلاف بسیار زیاد، تتلو گوش می‌کردند! زیرا اولاً، تتلو با مخاطبش گفت‌وگو می‌کند و همیشه پخش‌زندۀ اینستاگرامی دارد. در کنسرت‌هایش سخنرانی می‌کند. ثانیاً، تتلو نماد ساختارگریزی است. او به طرف‌دارانش لقب «تتلیتی‌» داده است.
رتبۀ یک موضوع فیلم‌ها نیز متعلق به فیلم‌های ماورایی است؛ مثل هری پاتر و ونزدی. این فیلم و سریال‌ها قدرتی ماورائی را نشان می‌دهد و این حس را به بچه‌ها منتقل می‌کند. امروزه، نوجوانان کاری با عنوان «شیفتینگ» را یاد گرفته‌اند. فراوانی ندارد؛ ولی بچه‌ها اهل آن شده‌اند. شیفتینگ در دنیای غرب نیز تازه است. بچه‌ها با همدیگر قرار می‌گذارند و شیفت می‌کنند. باید مدت‌ها تمرکز کنند و یک سری موسیقی‌های بسیار خاص شیطانی را در تمرکزشان گوش دهند؛ سپس از نقطه‌ای در این عالم به عالم بعدی شیفت می‌کنند. کار دیگری که بچه‌ها در اردو می‌کردند، احضار روح بود. نیمه‌های شب با استفاده از آموزش‌هایی که دیده بودند، احضار روح می‌کردند. درواقع هم روح را یا می‌دیدند یا صدا می‌شنیدند یا اشیا تکان می‌خورد.
رتبۀ دوم در موضوعات فیلم‌ها نیز متعلق به فیلم‌های اروتیک است. پیش‌تر بچه‌ها فیلم‌های پورن را نگاه می‌کردند. اکنون هم نگاه می‌کنند؛ اما این برای بچه‌ها سبک‌زندگی نمی‌سازد. فیلم‌های اروتیک جایگزین این فیلم‌ها شده است. فیلم‌های اروتیک روابط پیچیدۀ جنسی و روابط چندگانۀ جنسی را در قالب داستان روایت می‌کند.
رتبۀ سه نیز فیلم‌های عاشقانه است. این موضوع در فیلم‌های کره‌ای و ترکیه‌ای تکرار می‌شود.
پانزده‌درصد از این بچه‌ها در اردوگاه با خودشان قلیان، مشروب، سیگار و گل آورده بودند. در قمقمه یا در فلاکسشان مشروب آورده بودند. در یکی‌دوتا از اردوها مجبور شدیم آمبولانس بیاوریم! زیرا بچه‌ها مصرف کرده بودند و یکی نزدیک بود نابینا شود! خانواده‌شان هم مذهبی بودند.
در اردو دو موضوع را در کانون توجه قرار دادیم: موضوع اول حکمت بود. با بچه‌ها در فضای عقلانیت و استدلال گفت‌وگو می‌کردیم. آن‌ها دیدند دین هم حرفی برای گفتن دارد. متوجه شدند جایی برای شنیده‌شدن وجود دارد.
موضوع دوم عرفان بود. محوریت عشق است و حرکت به بالا و صعود. بچه‌ها از دینِ غیرپویا و ایستا و دینی که در آن صرفاً سجاده پهن شود بدشان می‌آید. نمی‌توانند با این دین ارتباط بگیرند. آن‌ها نمی‌توانند با دینی غیرمحبت‌آمیز ارتباط برقرار کنند. آن‌ها دنبال دینی‌اند که موجب صعودشان شود.
به آن‌ها می‌گفتیم شما باید در زندگی‌تان قهرمان و هدف داشته باشید. قهرمان شما کیست؟ وارد گفت‌وگو می‌شدیم، سپس خودمان خصوصیات قهرمان را معرفی می‌کردیم. استاد، سطح تحصیلات و دانشگاه قهرمان مدنظر را می‌گفت و سپس شعرها و نامه‌های عاشقانۀ او به همسرش و مجاهدت‌های او در حمایت از مظلومان دنیا را می‌خواند. برخی از بچه‌ها اشک می‌ریختند. می‌پرسیدند: این کیست؟ وقتی می‌گفتیم شهید چمران است، بچه‌ها ایستاده برای این شخصیت دست می‌زدند.
حضرت آقا سال 95 در دیدار با ائمۀ جماعت استان تهران فرمودند: من گزارش دیدم که در مسجد میز پینگ‌پنگ و فوتبال‌دستی و غیره می‌گذاریم. قائل به اینم که این‌ها خوب است؛ ولی جذب ماندگار برای ما نمی‌آورد. دل جوان غوغاست؛ در دنیای امروز لذت‌ها به اوج خودش رسیده است. دسترسی بچه‌ها بسیار آسان است. نسخۀ ما در مقابل لذت‌های بی‌شمار مادی امروزی چیست؟ اگر ما عرفان و معنویت واقعی را به بچه‌ها نشان بدهیم، جذب می‌شوند.
به‌نظر، ما باید مدیران و معاونان را آموزش دهیم؛ به همین دلیل، محتوا آماده کردیم. دوره‌ای به نام «دورۀ ضد» برگزار کردیم. به این معنا که با فطرتشان ضدیت ندارند؛ ما در رفتار با آن‌ها ضدیت داریم. در شناختشان ضدیت داریم. در این دوره علل و مفاهیم و راهکار را بیان می‌کنیم. به آموزش‌وپرورش هم اعلام کردیم که مدیرانِ مدارس و معلمان پرورشی و معلمان دین و زندگی را در اولویت قرار دهند.

 

 

 

 

 

 

 

 

​​​​​​​

 

 

 

 

​​​​​​​

​​​​​​​

کپی لینک کوتاه
Text to Identify Refresh CAPTCHA